همین سیاست مدارانی که اکنون صدای آموزگاران را نمی شنوند ؛ فردا صدای هنرمندان و روزنامه نگاران و خبرنگاران را نمی شنوند!
می دانی چرا تیراژکتاب
کمتر از 500 نسخه و تیراژ مطبوعات به 5000 نسخه رسیده است ؛ چون در این جامعه فرهنگ جایگاهی ندارد و فرهنگیان و فرهنگ سازان از فقیرترین اقشار جامعه اند. حتما علت را می دانی؟
چون فرهنگ جایگاهی ندارد!
چون فرهنگیان له شده اند و مورد تبیعض واقع گرده اند! راستی ارج و قربی داشته باشی پس چرا...؟
کاریکاتوریست روزنامه همشهری
سلام
غرض از نوشتن این نامه و بیان این مطالب، کاریکاتوری است که توسط شما درآستانه هفته معلم در روزنامه همشهری چاپ و منتشر گردید. نمی دانم چرا این گونه عمل نمودی و احساسات فرهیخته ترین و فرهنگی ترین قشر جامعه را جریحه دار کردی؟
نمی دانم چه عاملی مجبورت نمود تا چنین گستاخانه این چنین مظلوم ترین قشر جامعه راهدف بگیری و احتمالا شما و رفقای شما در رسانه اصولگرای همشهری ازخشم و عصانیت آموزگاران چنین استنباطی داشته باشید و احتمالا پس از چاپ این کاریکاتور از پیروزی بزرگ سخن بگویید !
دوست عزیزم
حتما می دانی که یک کاریکاتوریست حرفه ای باید یک جامعه شناس و یک روان شناس باشد تا بتواند هنرمندانه و حرفه ای به ارایه هنر خود بپردازد و می دانی که معلمان مظلوم ترین قشر جامعه اند؛ زیرا نه رسانه ای دارند نه بانک و پول و تجارتی و نه در بازی های سیاسی نقشی دارند و معلمان و آموزگاران فقط می خوا هند معلم بمانند و مطالبه اصلی معلمان این است :که معلمی را از ما نگیرید!
ای کاش قبل از این طرح و کاریکاتور اندکی مطالعه می نمودی و احتمالا در خانواده تان و یا بین همسایه ها و اعضای فامیل و دوستان تان که آموزگارند این پرسش را مطرح می نمودی که چرا معلمان و آموزگاران ناراضی و عصبانی اند تا این چنین گستاخانه قضاوت نمی کردی!
شاید شما با این کاریکاتور به دنبال نام ونان می گردی؟
البته تا آنجایی که من می دانم خبرنگاران و روزنامه نگاران از شریف ترین اقشار جامعه می باشند که آنان نیز با سیلی صورت خود را سرخ نموده و از کمترین مزایای مادی برخوردارند! معلمان به دنبال منزلت فرهنگیان و فرهنگ سازان جامعه هستندو منزلت معلمان؛منزلت خبرنگاران و ناشران و نویسندگان و هنرمندان است!!
خوب می دانی که تیراژ مطبوعات و کتاب چقدر است و باز هم خب می دانی که اگر قشر کتاب خوان و روزنامه خوانی باشد ؛همین فرهنگیان هستند و خوب می دانی که اگر هنر و کاریکاتورت می خواهد در معرض نمایش و نقد قرار بگیرد و شما کارتونیستها و خبرنگاران ارج و قربی داشته باشید از ارج وقرب آموزگاران است و همین آموزگاران ؛مشتری و مخاطب شما هستند و خوب می دانی که دوستی با سیاست مداران و مسوولان سیاسی خیلی قابل اعتماد نیست.
همین سیاست مدارانی که اکنون صدای آموزگاران را نمی شنوند ؛ فردا صدای هنرمندان و روزنامه نگاران و خبرنگاران را نمی شنوند!
می دانی چرا تیراژکتاب کمتر از 500 نسخه و تیراژ مطبوعات به 5000 نسخه رسیده است ؛ چون در این جامعه فرهنگ جایگاهی ندارد و فرهنگیان و فرهنگ سازان از فقیرترین اقشار جامعه اند. حتما علت را می دانی؟
چون فرهنگ جایگاهی ندارد!
چون فرهنگیان له شده اند و مورد تبیعض واقع گرده اند! راستی ارج و قربی داشته باشی پس چرا...؟
کاریکاتوریست محترم
درد و دغدغه آموزگاران ؛بی اعتنایی نظام سیاسی به مطالبات به حق آنان می باشد. معلمان می گویند:بگذارید معلمان معلم بمانند و معلمی را از اینان نگیرید و این توقع را از دولت مردان دارند که اگر بودجه و پول نیست برای همه نباشد و اگر هست برای همه باشد و سوال این است چرا کارمندی که در یک وزارتخانه با مدرک همتای او کار میکند، گاه حدود سه برابر اوحقوق میگیرد؟!
اگر معلمان و مدارس نقش مهمی در توسعه دارند پس چرا این همه تبعیض وجود دارد؟
باور کنید عدالت مقدسترین واژهای است که انسان قبل از هر چیز آن را میخواسته است ...
کارتونیست روزنامه همشهری
معلمان می گویند:
حال اگر معلم به جایی برسد که عدالت برایش بیمعنا باشد، نظم چگونه به بار میآید و بعدها چه نتیجهای خواهد داد و آیا شأن یک جامعه اسلامی و انسانی این گونه است؟ بیایید صادق باشیم و اندکی فکر کنیم و به تلاش معلمان حرمت بگذاریم و به آنها وعده ندهیم.
به قول نویسنده برزیلی پائولوکوئیلو: اول آنکه به وعدهها اعتماد نکن. جهان پر از وعده است، وعده ثروت، رستگاری ابدی، عشق مطلق. بعضیها فکر میکنند که میتوانند وعده هر چیزی را بدهند؛ دیگران هر وعدهای را که روزگار بهتری را برای آنها تضمین کند، میپذیرند. این که چه طور دیگر مشکل خودشان است، کسانی که وعده میدهند وفا نمیکنند به ناتوانی هم نمیرسند و همین بلا بر سر آنها میآید که دل شان را به وعدهها خوش میکنند و هم اوست که میگوید: کسی که نمک را به زیر قیمت میفروشد، حتما به شدت به پول احتیاج دارد .کسی که از این موقعیت استفاده میکند،نشان میدهد که به عرق و مبارزه یک انسان برای تولید نمک احترام نمیگذارد.
بیایید بر معلم حرمت نهیم تا او با آسودگی بتواند نسلی خوب و سالم برای جامعه تربیت کند .
هنرمند عزیز و روزنامه نگار همشهری نمی دانم این نامه آبراهام لینکلن را خوانده ای؟
آبراهام لینکلن درنامه ای به آموزگار پسرش مینویسد، برایتان بگویم: به پسرم درس بدهید. او باید بداند که همه مردم عادل و همه آنها صادق نیستند؛ اما به پسرم بیاموزید که به ازای هر شیاد، انسان صدیق هم وجود دارد. به او بگویید به ازای هر سیاست مدار خودخواه، رهبری جوانمرد هم یافت میشود. میدانم که وقت میگیرد، اما به او بیاموزید که اگر با کار و زحمت خویش یک دلار کاسبی کند، بهتر از آن است که جایی روی زمین 5 دلار بیابد. به پسرم بیاموزید که در مدرسه بهتر این است که مردود شود؛ اما با تقلب به قبولی نرسد .
.
کارتونیست همشهری
شما و دوستان رسانه ای شما در روزنامه همشهری فقط بگذارید معلمان، معلم بمانند و معلمی را از معلمان نگیرید. معلمان، عشق و شور میخواهند و مسوولان موظفند که این امور را مهیا نمایند؛و مطالبه اصلی معلمان همین است.15 سال قبل که برای روزنامه همشهری می نوشتم چنین تفکری حاکم نبود و دبیر سرویس فرهنگی روزنامه همشهری با دکتر مرتضی مجدفر بوده است.
اکنون بر سر روزنامه همشهری چه آمده که اینگونه به تحقیر معلمان پرداخته اید؟
با احترام مهدی خلیلی
صاحب امتیاز و مدیر مسوول مجله آشیانه خوشبختی ؛ برنده 30 جشنواره مطبوعاتی و رسانه ای ؛مدرس دانشگاه و البته :
با تمام افتخار می گویم من آموزگار منطقه 2 تهران می باشم .